آینده پژوهی؛ آمادگی برای رویدادهای غیرقابل پیشبینی
توانایی پیشبینی و سازگاری با تغییرات نهتنها مزیتی رقابتی است، بلکه برای تضمین توسعه پایدار در بلندمدت ضروری بهنظر میرسد. در این راستا، آینده پژوهی به عنوان رویکردی کلیدی مطرح میشود که به سازمانها و کشورها کمک میکند تا با پیشبینی روندهای آینده و آمادگی برای آنها، برای مواجهه با تغییرات شتابان و غیرقابل پیشبینی آماده باشند. برخی چیزها در آینده پژوهی تقریبا غیرقابلاجتناب هستند، مانند کلانروندها (megatrends)، در حالی که برخی دیگر به دلیل احتمال پایین یا طبیعت متغیر خود، پیشبینیشان دشوار است.
در آینده پژوهی، شناسایی و درک این موارد روز به روز اهمیت بیشتری پیدا میکند. برخی از این موارد در آینده پژوهی به عنوان «wildcards» (شگفتیسازها) شناخته میشوند. این رویدادها، با وجود احتمال پایین وقوع، تأثیرات چشمگیری دارند و میتوانند بهطور قابل توجهی چشمانداز تجاری و اجتماعی را تغییر دهند. تحلیل شگفتیسازها شامل شناسایی این رویدادها و ارزیابی پیامدهای بالقوه آنهاست.
ویژگیهای اصلی شگفتیسازها در آینده پژوهی
شگفتیسازها میتوانند از ترکیبی از متغیرهای درهمتنیده بهوجود بیایند و نقاط عطفی در تکامل یک روند یا سیستم محسوب شوند. این رویدادها ممکن است جنبههای فیزیکی مانند بلایای طبیعی یا پاندمیها داشته باشند، یا جنبههای اجتماعی مانند انقلابهای سیاسی یا پیشرفتهای فناورانه برهم زننده (disruptive). در آینده پژوهی، شگفتیسازها به عنوان یک حوزه از تحلیل رویدادهای غیرقابل پیشبینی با پیامدهای عظیم شناخته میشوند. برخی از نمونههای کلاسیک شگفتیسازها در آینده پژوهی شامل پاندمیها و بحرانهای مالی هستند که تهدیدهای شناخته شدهای هستند و به رغم اینکه ما نمیدانیم چه زمانی رخ خواهند داد، میدانیم که پیامدهای آنها عظیم و غیرقابل پیشبینی است.
انواع شگفتیسازها در آینده پژوهی
در آینده پژوهی استراتژیک، انواع مختلفی از شگفتیسازها شناسایی شدهاند که هرکدام ویژگیهای خاص خود را دارند. این انواع عبارتند از:
- قوی سیاه (Black Swan): این اصطلاح در آینده پژوهی توسط نسیم نیکولاس طالب معرفی شد و به رویدادهای بهشدت غیرمحتمل و غیرقابل پیشبینی اشاره دارد که تأثیرات عظیمی دارند. همهگیری ویروس کرونا در سال ۲۰۲۰ نمونهای از یک قوی سیاه بود که ساختارهای جهانی اقتصاد، بهداشت و سبک زندگی را دگرگون کرد (البته خود نسیم نیکلاس طالب در مصاحبهای گفته بود که کرونا قوی سیاه نیست و ما در آمریکا تقریبا در مورد بروز آن و پیامدهایش میدانستیم).
- فیل سیاه (Black Elephant): رویدادهایی که از نظر اجتماعی پذیرفته شده و بسیار محتمل هستند، اما تا زمانی که رخ ندهند، نادیده گرفته میشوند. تغییرات اقلیمی از جمله فیلهای سیاه هستند؛ موضوعی شناختهشده و مورد بحث، اما تا زمان بروز بحرانهای واقعی مانند آتشسوزیهای گسترده یا خشکسالیهای شدید، چندان جدی گرفته نمیشود.
- عروسی دریایی سیاه (White Leopard): این نوع از رویدادها به ریسکهای شناختهشده و معمول اشاره دارد که بهدلیل بازخورد مثبت خارج از کنترل، بهطور سریع و غیرقابل پیشبینی گسترش مییابند. رشد ویروسی یک اپلیکیشن شبکه اجتماعی که باعث تحولات ناگهانی در فرهنگ دیجیتال و حتی سیاست میشود، میتواند یک عروس دریایی سیاه باشد.
- پلنگ سفید (White Leopard): این رویدادها، تهدیدات یا ریسکهای مخفی و پنهانی هستند که ممکن است از دید عموم دور بمانند و زمانی که خسارت قابل توجهی به بار آورد، شناخته شوند. نقص امنیتی یک پلتفرم بانکی که سالها مخفی مانده و ناگهان موجب افشای اطلاعات میلیونها کاربر میشود، یک پلنگ سفید محسوب میشود.
- کرگدن خاکستری (Grey Rhino): این رویدادها مواردی هستند که کاملاً مشهود بوده، اما بهدلایل مختلف نادیده گرفته میشوند. بحران بدهی در اقتصاد جهانی یا تورم در برخی کشورها که سالها هشدار داده شده بود، اما اقدامات کافی برای پیشگیری از آن انجام نشد، نمونههایی از کرگدن خاکستری هستند.
مدیریت شگفتیسازها در آینده پژوهی
مدیریت مؤثر شگفتیسازها در آینده پژوهی نیازمند رویکردی پیشدستانه، انعطافپذیر و بهویژه آیندهنگر است (مطالعه بیشتر: سازمانهای مهیای آینده). این رویدادهای غیرقابلپیشبینی و بالقوه مضر در هر زمانی ممکن است رخ دهند. بنابراین، منتظر جمعآوری اطلاعات بیشتر یا مشاهده پیامدهای واضحتر در محیط خود برای واکنش نباید ماند، زیرا این تأخیر ممکن است به اندازهی اتخاذ تصمیمات غلط پرهزینه باشد.
در آینده پژوهی، شناسایی شگفتیسازها و تجزیه و تحلیل آنها میتواند به درک سناریوهای ممکن و واکنشهای مؤثر کمک کند. این شناساییها به سازمانها اجازه میدهند تا استراتژیهای خود را آزمایش کنند و اقدامات اصلاحی لازم را اعمال نمایند تا در مواجهه با رویدادهای غیرقابل پیشبینی و بلایای طبیعی یا اقتصادی آمادگی داشته باشند.

شناسایی شگفتیسازها در آینده پژوهی
کتاب Business Blindspotsاثر بنجامین گیلاد (Benjamin Gilad)، یک مدل سه مرحلهای برای شناسایی نقاط کور یک سازمان توسعه داده است. این مدل به شرح زیر است:
- گام اول: شروع با نظریه پنج نیروی مایکل پورتر برای تحلیل ساختار صنعت و استفاده از دادههای تاریخی و جاری برای شناسایی روندهایی که ممکن است تعادل نیروها را تغییر دهند.
- گام دوم: گسترش دید از درون سازمانی به بیرونسازمانی؛ در این مرحله، با استفاده از تکنیکهای اطلاعات رقابتی، فرضیات ذهنی و نانوشته مدیران ارشد درباره ساختار بازار، رفتار رقبا و روندهای آتی شناسایی و مستندسازی میشوند. این فرضیات معمولاً در تصمیمگیریهای کلان تأثیر دارند اما ممکن است بدون بررسی دقیق، منبع خطا یا نقطه کور باشند.
- گام سوم: مقایسه نتایج گام دوم با تحلیل گام اول و شناسایی تناقضات احتمالی که میتواند نشاندهنده نقطه کور باشد. در این مرحله، سازمان باید نتایج تحلیلی مرحله اول (تحلیل ساختار صنعت با رویکرد پورتر) را با باورها، مفروضات و برداشتهای ذهنی مدیران ارشد که در گام دوم گردآوری شدهاند، مقایسه کند. هدف اصلی، شناسایی تناقضات بین آنچه دادهها و تحلیلهای عینی نشان میدهند با آن چیزی است که مدیران فکر میکنند یا انتظار دارند. این تضادها اغلب ریشه نقاط کور استراتژیک هستند.
در دنیای امروز که تغییرات شتابان و پیچیدگیهای زیادی دارد، آینده پژوهی به عنوان یک ابزار ضروری برای سازمانها و کشورها جهت پیشبینی و واکنش به تغییرات بهشمار میآید. تحلیل شگفتیسازها در آینده پژوهی نیز بخش جداییناپذیر از این فرآیند است که میتواند به توسعه سناریوهای ممکن و برنامههای مقابلهای مناسب کمک کند.