نردبان آیندهنگاری
در سالهای اخیر، بهویژه پس از پاندمی کرونا، بحثهای زیادی در مورد آینده مطرح شده است. بحران کرونا احساس عدم قطعیت را در بسیاری از جنبههای زندگی انسانها تقویت کرد و باعث شد تا نیاز به درک آینده نه تنها بهعنوان یک کنجکاوی ساده، بلکه بهعنوان یک ضرورت فوری در نظر گرفته شود. از آیندهی کار گرفته تا آینده شهرها و وب، سناریوهای مختلفی برای آینده پیشبینی میشود - برخی امیدوارکننده و برخی دیگر دلسردکننده- اما همگی با عدم قطعیت مواجهاند. بهعنوان انسانهایی که در دنیایی در حال تغییر زندگی میکنیم، سؤال اصلی این است که چگونه میتوانیم بهدرستی با این تغییرات روبهرو شویم و برای آنها آماده باشیم. در این راستا، مفهومی به نام «فکر کردن به آینده» یا آینده پژوهی یا آیندهنگاری اهمیت بسیاری پیدا کردهاند.
در گذشته، مهارتهای مربوط به پیشبینی و برنامهریزی آینده بیشتر بهعنوان ابزاری برای دولتها، سازمانها و جوامع مورد استفاده قرار میگرفت و معمولاً در قالب تحلیل روندهای سالانه یا ارزیابی وضعیت موجود به کار میآمد. اما پاندمی کرونا این دیدگاهها را به چالش کشید و ضرورت استفاده از تفکر آیندهنگر را به یک موضوع عمومی تبدیل کرد. حالا این سؤال مطرح است که آیا واقعاً میتوان از آینده پژوهی بهعنوان ابزاری برای تسلط بر چالشهای جدید استفاده کرد یا اینکه نیاز به تغییرات عمیقتر در نحوه تفکرمان در مورد آینده داریم.
آینده پژوهی، بهطور سنتی، بهعنوان مهارتی برای پیشبینی و مدیریت ریسک شناخته میشود. با این حال، بسیاری از کارشناسان این حوزه معتقدند که این رویکرد سنتی نیازمند بازنگری است. یکی از مفاهیم جدید که در این زمینه مطرح شده، مفهوم «نردبان آیندهنگاری» است که مراحل مختلف تکامل این تفکر را بهطور پیوسته نشان میدهد. این نردبان به ما کمک میکند تا درک بهتری از نحوه تعامل انسانها با دنیای در حال تغییر پیدا کنیم و به سطوح بالاتری از آگاهی نسبت به آینده دست یابیم.
در پایینترین سطح این نردبان، پیش نگری بهعنوان ابزاری برای « ایمنسازی در برابر تغییرات آینده (Futures Proof)» و «پیشگیری از بحران» شناخته میشود. این رویکرد که بهطور معمول برای حفاظت از وضعیت موجود و برنامهریزی در برابر رویدادهای پیشبینیشده استفاده میشود، بهدنبال حفظ قطعیت و ثبات است. اما همانطور که پاندمی کرونا نشان داد، تلاش برای پیشبینی دقیق و جلوگیری از تغییرات نمیتواند همه چالشها را حل کند. زیرا آینده بهطور طبیعی غیرقابل پیشبینی است و هیچگاه بهطور کامل در اختیار ما نخواهد بود.
سطح بعدی، «آمادگی برای آینده (Futures Ready)» است که در آن سازمانها و جوامع تلاش میکنند تا با استفاده از تحلیل روندها و شناسایی تهدیدات و فرصتها، خود را برای مواجهه با آینده آماده کنند. این رویکرد معمولاً از یک دیدگاه درونگرا استفاده میکند که بر تقویت نقاط قوت و کاهش نقاط ضعف تمرکز دارد. به عبارت دیگر، این رویکرد بیشتر بهدنبال تضمین بقای سازمانها و جوامع در دنیای در حال تغییر است، اما همچنان بر اساس دیدگاههای سنتی در نظر گرفته شدهاند.
اما نردبان آیندهنگاری به اینجا ختم نمیشود. سطح بعدی این نردبان، «توانمندسازی آینده (Futures Empowerment)» است که تفکر به آینده را از یک ابزار مدیریتی به یک فرآیند ارگانیک و فراگیر تبدیل میکند. در این سطح، نگاه از درونگرایانه به برونگرایانه تغییر میکند و افراد و سازمانها بهجای تلاش برای کنترل و پیشبینی آینده، خود را درگیر فرآیندهای خلق و نوآوری میکنند. این رویکرد به افراد این امکان را میدهد که نه تنها برای مواجهه با تغییرات آماده شوند، بلکه بتوانند خودشان بخشی از فرآیند تحول باشند و آیندهای را بسازند که با نیازهای جدید و پیچیده انسانی همراستا باشد.
در بالاترین سطح نردبان آیندهنگاری، «آگاهی از آینده (Futures Consciousness)» قرار دارد. این سطح بهنوعی فراتر از تفکر به آینده بهعنوان یک ابزار برای تصمیمگیری است و بهجای آن، به درک عمیقتری از روابط انسانها با یکدیگر و با کیهان میپردازد. در این مرحله، انسانها تنها آینده را بهعنوان یک زمان برای آمادگی یا آرزو نمیبینند، بلکه آن را بهعنوان یک فرآیند مشترک و همآفرینانه درک میکنند که در آن انسانها قادرند با دنیای در حال تحول همزمان شوند و در فرآیند تکاملی آن سهیم باشند.
در نهایت، این نردبان نشاندهنده تحولی است که از مدیریت خطرات و پیشبینیها به سمت همکاری و همآفرینی تغییر میکند. از این رو، تفکر آینده پژوهی نهتنها یک مهارت است، بلکه یک نگرش است که به انسانها این امکان را میدهد تا در دنیای پیچیده و در حال تغییر امروز، همراستا با تحولات جهانی و انسانی حرکت کنند و به نقش خود در خلق آیندهای پایدار و متعادل پی ببرند.